نقد بالا رو نگاه نکن؛ فیلمی میانه با پیغام و ستارگان بزرگ
به گزارش هدا بلاگ، فیلم های پرستاره معمولا دو حالت دارند؛ یا با یک قصه و فیلمنامه ضعیف فقط در پی فتح گیشه اند یا چنان متن قوی دارند که سازندگانش باور دارند جز ستاره ها و بازیگران بزرگ کسی از پس اجرای آن بر نخواهد آمد. نتیجه هر دو می تواند ناموفق باشد، چه در جلب نظر منتقدان چه مخاطبان. نمونه های این چنینی در سینمای هالیوود کم نیست.
بالا رو نگاه نکن (Dont Look Up) در هیچ یک از این دو دسته قرار نمی گیرد، فقط چندین ستاره بزرگ دارد و قصه و فیلم نامه ای میانه در حد آیتم های کمدی برنامه پخش زنده شنبه شب (Saturday Night Live) که جای تعجب هم ندارد چرا که کارگردان فیلم از همان برنامه می آید. بنابراین مخاطبان این فیلم کسانی خواهند بود که نسبت به جریان اصلی فرهنگ عامه با تمرکز بر جامعه امریکایی کنجکاوند و البته بدشان نمی آید با رویکردی منتقدانه نسبت به آن روبرو شوند. به علاوه چندین ستاره که اگر همه شان بازیگر محبوب همه نباشند، سه یا چهار نفرشان حتما خواهند بود. خود کارگردان (و نویسنده فیلمنامه) گفته است اگر مریل استریپ راضی گردد در فیلمت بازی کند راضی کردن بازیگران دیگر کار چندان سختی نیست.
در نقد فیلم یالا رو نگاه نکن خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
البته تم اصلی فیلم، تغییرات جوی زمین و مسأله محیط زیست و موضوعات فرعی که به آن ها پرداخته شده است، در حضور این بازیگران ستاره به طور ویژه لئوناردو دی کاپریو که فعال محیط زیست است، بی تأثیر نیست. مک کی می گوید این فیلم نامه را به هر بازیگری پیشنهاد داده اند با خوشحالی پاسخ داده است که مدت ها در پی بازی در چنین فیلمی بوده و چه خوب که بالاخره یکی روی چنین موضوعی دست گذاشته است. موضوعاتی همانند پوپولیسم، عواقب معروفیت در جامعه دنیای امروز، میل به ادب و صلح گرایی تصنعی در روابط انسانی، محبوبیت ابتذال و سطحی گرایی در شبکه های اجتماعی در برابر موضوعات جدی تری همانند نزدیکی یک سیارک به کره زمین که ظرف کمتر از شش ماه با زمین برخورد خواهد نمود. که این موضوع آخر خط اصلی داستان فیلم است.
دو دانشمند متوجه نزدیک شدن سیارکی به زمین می شوند. موضوع را به کاخ سفید می برند و با رییس جمهور مطرح می نمایند. رییس جمهور و کادر ریاست جمهوری (که یادآور خانواده ترامپ هستند) برای این موضوع اهمیتی قائل نمی شوند و دغدغه های مهم تری همانند پیروزی در دوره بعدی ریاست جمهوری دارند! کادر دانشمندان و دغدغه مندان نسبت به زمین و عاقبتش، موضوع را به رسانه می برند، کادر رسانه و البته کاربران مجازی هم انگار اهمیتی برای این موضوع مهم قائل نیستند. همانند کبک سرشان را زیر برف نموده اند و ترجیح می دهند موضوع روزی مثل جدایی یک ستاره موسیقی پاپ از دوست پسرش که به او خیانت نموده و بازگشت دوباره آن ها در یک برنامه زنده تلویزیونی را دنبال نمایند. خبر در میان این هیاهو گم می گردد، برای مقاصد پوپولیستی رییس جمهور مورد سوء استفاده قرار می گیرد، از طریق یک غول شارلاتان و البته پیروز تکنولوژی که کشف نموده این سیارک می تواند منبع سرمایه ای بسیار ارزشمند باشد، دوباره از راستا منحرف می گردد و به سوی سرنوشت محتومش حرکت می نماید.
با اینکه فیلم با همان ریتم تند و گریم و رنگ و صحنه گل درشت و شلوغ معمول کمدی های امریکایی در نیمه ابتدایی فیلم سرحال و سرزنده است، اما در نیمه دوم با تمرکز بر موضوعات فرعی مثل رابطه دانشمند مرد تازه به معروفیت رسیده و از راستا منحرف شده (دی کاپریو) با یک چهره معروف و همانند بسیاری از ساکنان امروزی زمین بی عاطفه و خودمحور (کیت بلانشت) کمی کسل نماینده می گردد. البته هدف کارگردان معین است؛ او می خواهد نشان دهد که خاصیت جریان اصلی جامعه امروزی می تواند حتی دغدغه مندان را ببلعد و به چیزی شبیه خودش تبدیل کند. اما خوشبختانه شخصیت بیدار می گردد و از محافظه کاری و ترس از ابراز وجود و بیان افکار واقعی خود، همانند همکارش (جنیفر لارنس) که وجود سیارک را در فضا کشف نموده و از ابتدا بیدار و هوشیا ر بوده و همین هوشیاری او را از راستا پیگیری رسمی این فاجعه کنار زده و تبدیل به سوژه شبکه های اجتماعی نموده، به فریاد می رسد و دنیا را فرا می خواند که بالا رو نگاه کن. این صحنه و خط داستانی که برای این شخصیت نوشته شده است یادآور فیلم محصول 1976 شبکه (Network) ساخته سیدنی لومت است.
دعوت به بیدار شدن (همان قرص قرمز ماتریکس را خوردن) جنبشی به نام بالا رو نگاه کن راه می اندازد و در مقابل، جنبش مخالفش بالا رو نگاه نکن از سوی مقامات عالی رتبه عوام فریب کاخ سفید شکل می گیرد. جنبش بیداری طلب با وجود جذب طرفداران نه چندان کم خود شکست می خورد و معین می گردد که سرنوشت تلخ زمین و ساکنانش به زودی رقم می خورد.
چون در یک سوم خاتمهی فیلم دیگر خاتمه برای مخاطب معین است و آن قدر غم انگیز هست که دیگر کمدی اش اثر نمی نماید و دنبال کردن سرنوشت سیارک و زمین فایده ای ندارد. ورود ستاره دیگری همانند تیموتی شالامی در نقش جوانی هیپی اما با باورهای مذهبی و رابطه عاطفی اش با شخصیت لارنس که دختر جدی و سختی است اما چون دنیا دارد به خاتمهش نزدیک می گردد، می پذیرد که حتی با این جوانک نامزدی لفظی کند، چیزی به فیلم اضافه نمی نماید، نه در کشش و جذابیتش و نه در پیشبرد قصه. هر کسی به جای شالامی می توانست این نقش را بازی کند. همین طور سایر بازیگران نقش های فرعی تر فیلم که از پتانسیل هایشان در فیلم استفاده نمی گردد و حضورشان دلیلی جز تضمین گیشه ندارد. به سادگی می توان جونا هیل را در نقش پسر رییس جمهور (استریپ) فراموش کرد. (گویا کریس ایوانس و متیو پری هم در فیلم حضور داشته اند؛ اولی در فیلم قابل تشخیص نیست، دومی پلان هایی با هیل داشته که از فیلم حذف شده است.) شاید حتی بازیگران پخش زنده شنبه شب گزینه های بهتری برای این کمدی فاجعه ای تخیلی آدام مک کی می بودند و خنده های بیشتری هم از مخاطب می گرفتند.
البته تقریبا همه در نقش هایشان نمره قبولی را می گیرند؛ دی کاپریو به ویژه در به نمایش کشیدن دانشمندی ساده، پریشان احوال و مبتلا به اختلالات جورواجور روانی با بازی صورت و بدن و گریمی که برایش انتخاب شده است، بسیار خوب و پیروز عمل می نماید. فقط بقیه در حد و میزان های خودشان ظاهر نمی شوند و چنگی به دل نمی زنند، چون نقش برایشان کافی نیست. جز این بعید است کسی دوست داشته باشد صورت مریل استریپ را لای منقار پرنده ای عجیب و غریب ساکن سیاره ای دیگر ببیند.
بالا رو نگاه نکن فیلم میانهی است، هم تراز با حال و هوای جریان حاکم بر شبکه های اجتماعی و به پوچی و تصنعی گری جنبش های اجتماعی که تأثیرگذاری اش به میزان همان محتوای یک دقیقه ای اینستاگرام است. این اگر عامدانه و از پیش معین شده بوده، کارگردان در کارش پیروز شده است. اما چون موضوع بزرگی را مطرح می نماید که همانا از بین رفتن زمین بر اثر غفلت و نابخردی انسان است، انتظار می رود به میزان بزرگی اش تأثیرگذار باشد که چنین نمی گردد. (اجرای ضعیف و احتمالا عامدانه آبکی صحنه های خاتمهی در کمرنگ شدن این تأثیرگذاری بی تأثیر نیست.) فقط دلت را خنک می نماید که چه خوب شد یکی از راه رسید و ضوابط و روابط دنیای امروزی را به استهزا گرفت و چنین پیامی را به دنیا مخابره کرد که ای کاش این کار را بهتر می گردد، چرا که احتیاج است دنیا از این خواب خرگوشی بیدار گردد. اما چون شرایط جامعه بشری در کل دنیا، در هر گوشه به نوعی، ناامیدنماینده است یا دست کم رسانه اصرار دارد چنین بگوید، نمی تواند خاتمه امیدوارنماینده ای داشته باشد. انتظار می رود که همانند تمام فیلم هایی که به فاجعه ختم می گردد و شخصیت هایش به جای تکاپو برای زنده ماندن مرگ را عاشقانه در آغوش می گیرند، قطره اشکی از گونه هایت سرازیر گردد که نمی گردد چرا که این ناامیدی هم چنان کوبنده به نمایش گذاشته نمی گردد که همذات پنداری برانگیزد یا دست کم زنگ خطری را در گوش مخاطب به صدا دربیاورد. بنابراین همانند انتقاداتی که می نماید، بی رمق است. یا که ما همه قرص آبی خورده و بی رمقیم.
نقد فیلم بالا رو نگاه نکن بازتاب دیدگاه های شخصی نویسنده است و لزوما موضع خبرنگاران مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ