تازه ترین صحبت های عبدالرضا امیراحمدی پس از دوری اجباری از تلویزیون
به گزارش هدا بلاگ، عبدالرضا امیراحمدی ـ مجری تلویزیون ـ چندی پیش به دلیل اظهار نظر درباره قهرمانی پرسپولیس و پس از آن عذرخواهی کنایه آمیزش برای مدتی از کار اجرا دور نگه داشته شد. او پس از گذشت دو ماه از این ماجرا در گفت وگویی شرکت کرد و شرح حال این روزهایش را گفت و از تجربه ای که در این مدت کسب کرده است.
امیراحمدی در ابتدای صحبتش با اشاره به دیالوگ فیلم اتوبوس شب گفت: در این فیلم خسرو شکیبایی از مهرداد صدیقیان می پرسد چند سالت است و صدیقیان می گوید پارسال 16 سالم بود دو روز بعد بابام مرد باز هم 16 سالم بود، اما دیگر بچه نبودم. من حدود 22 سال است که دارم اجرا می کنم و در این زمینه خیلی زحمت کشیدم؛ خون دل خوردم و شاگردی کردم. همیشه سعی کردم مهارت هایم را به روز کنم که بتوانم در این گردانه باقی بمانم. اتفاقی که در این دو ماه افتاد باعث شد که من پوست بیندازم و رشد کنم و به قول مهرداد صدیقیان باز هم مجری بودم، اما دیگر ناپخته نبودم و در این دو ماه به پختگی عجیب و غریبی رسیدم. هر چند که این وادی آنقدر پیچ و خم دارد که نمی توانم ادعا کنم همه فوت و فن هایش را بلدم و دیگر اشتباه نمی کنم.
او اضافه کرد: جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر داستان زیبایی را نقل می کند؛ می گوید یک دانه سیب اگر روی زمین باشد، یا خوراک پرندگان و تبدیل به کود و فضله می شود یا زیر پای رهگذران له می شود، یا اسیر باد می شود و یا گیر جارو رفتگر می افتد و راهی سطل زباله می شود، اما همین دانه اگر برود زیر زمین و تنهایی و فشار خاک را تحمل کند، بعد از مدتی پوستش می شکافد و تبدیل به درختی می شود که همه از سایه و میوه اش استفاده می کنند.
امیراحمدی مطرح نمود که این دو ماه تنهایی و فشار هواداران باعث شد که پوسته تفکرات قدیمی و سنتی اش بشکافد که این اتفاق خیلی هم سخت بوده و چشمش را به روی خیلی از حقایق باز کرده است.
او در همین زمینه اضافه کرد: من فکر می کردم می دانم، در حالی که توهم دانستن داشتم و از نزدیک لمس نکرده بودم. این اتفاق باعث شد هر روز اتفاقات را یادداشت کنم و بازنگری و نو نگاهی به حرفه اجرا داشته باشم. بذر هایی هم در این مدت کاشتم که امیدوارم در آینده ای نزدیک با مراقبت، شاهد به ثمر نشستن این بذر ها باشیم و شما حتما یک تولد و نوزایی را به زودی در اجرای من می بینید که هم متفاوت است و هم مفیدتر و موثرتر از گذشته.
این مجری درباره دشواری های اجرا توضیح داد: باید درباره شغل پرخطر مجری گری بخصوص در برنامه زنده بگویم که همیشه به ما گفته اند یادتان باشد در اجرا اولین اشتباه آخرین اشتباه است و مثل بندبازی می ماند که روی بند نازکی راه رفته و هر لحظه امکان سقوطش وجود دارد. مجری مثل دروازه بان فوتبال است اگر تیم ببرد می گویند خط حمله گل زد اگر ببازد می گویند دروازه بان گل خورد و همه کاسه کوزه ها سر او شکسته می شود. در اجرا هم همین طور است. ما سنگر اول هستیم؛ می گویند مجری چرا این حرف را زد یا اشتباه مهمان را جمع نکرد اولین کسی که مورد کم لطفی قرار گرفته و قربانی می شود مجری است.
امیراحمدی با یادآوری اتفاقی که چندی قبل برایش رخ داد و باعث دوری مقطعی او از اجرا شد، با بیان اینکه در این زمینه هیاهو و جنجالی راه افتاد که رسانه می توانست با سعه صدر و تدبیر بهتری این مساله را حل نماید، اضافه کرد: چند سال پیش درباره مهران مدیری و احسان علیخانی شایعه شد که این ها پول های نجومی را بابت اجرای برنامه هایشان گرفته اند. شبکه سه کار خوبی کرد و در برنامه حالا خورشید، این دو را دعوت کرد. آن ها قواعد را گفتند و قرارداد ها را نشان دادند و گفتند که چیزی از پول اسپانسر در جیبشان نرفته است. با این کار سوء تفاهم ها برطرف و افکار عمومی روشن شد.
او گفت که در آن زمان قصدش فقط یک شوخی و کَل کَل رسانه ای بوده و توهین آنچنانی نکرده است که مستحق این حجم از واکنش ها و تلفن از همکاران و مدیران باشد.
امیر احمدی اضافه کرد: همیشه گفتم ما با انگشت ماه را نشان دادیم و یه عده ماه را ندیدند و نوک انگشت را دیدند و این برای جامعه خوب نیست. ما در رسانه کننده افکار عمومی هستیم و باید مسایل و مسائل را مطرح کنیم. در آن زمان این شوخی من با هجمه شدیدی از سوی مردم روبرو شد، اما تحملش برای من سخت بود که چرا همکاران خودم اینطور برخورد می کنند. مدیران عزیز به من گفتند که یک عذرخواهی بکن و بگذار تمام شود، چون قبل از شما هم یکی از مجری های جوان تر توهین مستقیمی کرده و این بشکه باروت را آماده جرقه کرده است و شما جرقه را زدید. من گفتم توهینی نکردم که بخواهم عذرخواهی کنم و اگر عذرخواهی کنم به سبک خودم این کار را می کنم که در نهایت آن رخ داد. من توقع داشتم سازمان بزرگی مثل صدا و سیما در مقابل اطلاعیه روابط عمومی یک باشگاه محدود عقب نشینی نکند یا نهایتا با تدبیر بهتری این مساله را مدیریت کند. ایراد من به نحوه مدیریت کردن در این شرایط بود باید با مدیران صحبت می کردیم تا متوجه منظور هم شویم و اینکه بگوییم فلانی به مدت مدید ممنوع الکار شود به نظرم برای برخورد با من چندان روش حرفه ای نبود.
این مجری در پاسخ به این پرسش که آیا این اتفاق برایش تجربه ای شده که پس از این سراغ مسایلی از این دست نرود؟ گفت: روی جلد مجله گل آقا شعری چاپ می شد بدین مضمون که یک دهن دارم دو تا دندان لق می زنم تا می توانم حرف حق. من از روز اولی که وارد صداوسیما شدم دوست داشتم کمک کنم مردم زندگی بهتری داشته باشند و حالشان بهتر باشد و بتوانم حقی را مطرح کرده و جوابی را از کسانی که در برابر مردم مسوولیت دارند بگیرم پس از این هم همین است؛ اما در این دو ماه به این نتیجه رسیدم که باید در روشم تجدیدی نظری کنم. مک لوهان نویسنده کتاب دهکده دنیای می گوید حقانیت یک پیام شما را دنیای نمی کند، شیوه ارائه آن است که شما را دنیای می کند. من در تفکر و خلوتی که در این دو ماه داشتم به این نتیجه رسیدم که باید در روش گفتن حرف حق تجدید نظری کنم. مطالعات دقیقی را شروع کردم و دارم خودم را آماده می کنم که از این پس طوری صحبت کنم که هم حرفم را بزنم هم اینکه به کسی برنخورد و آن کسی که باید بشنود و در او اثر بگذارد هم بشنود.
امیراحمدی درباره لزوم حمایت مدیران سازمان صدا و سیما از مجری ها مطرح نمود: به نظرم نیروی انسانی سرمایه هر سازمانی است. من از سال 1374 در سازمان صداوسیما کار می کنم و مثل دیگر مجریان خطا ها و اشتباهات زیادی داشتم که هزینه هایی را به سازمان تحمیل کرده است؛ اما در این سال ها پخته شدیم و سازمان روی ما سرمایه گذاری کرده و به ما اعتبار داده است. الان پس از این سال ها در مرحله پختگی هستیم و نباید اینطور باشد که سازمان صداوسیما با هر تلنگری عقب نشینی کند، وگرنه همه سنگر های خودش را از دست می دهد. مدیران باید دور از هیاهو و با سعه صدر بیشتری حمایت کنند. با توجه به همه محدودیت ها و خط قرمز هایی که در جامعه وجود دارد اجرای ما مثل راه رفتن در میدان مین است و هر روز تعداد این مین ها بیشتر می شود. هر جایی حرف بزنیم به عده ای برمی خورد. در این شرایط مدیران باید بیشتر هوای مجریان را داشته باشند.
مجری برنامه صبح به خیر ایران درباره چگونگی طرح سوال ها از مهمانان برنامه توضیح داد: برنامه صبح بخیر ایران یک اتاق سردبیری دارد و موضوع توسط مدیران انتخاب می شود و مهمانان متناسب دعوت می شوند. نویسنده ها سوالاتی را مطرح می کنند بعد سوال هاغربال شده و در اختیار مجری قرار می گیرد. اما این نمایشنامه نیست و گاهی اتفاقاتی می افتد که به اقتضای پاسخ ها سوال ها طرح می شود. سعی کردم در سوال ها این انعطاف را داشته باشم و زبان و بیان مردم باشم.
او درباره اهمیت کار مجری ها هم گفت به مجری می گویند پیامبر رسانه. در اساسنامه اداری سازمان صداوسیما، مجری فردی است که با آگاهی و شرایط لازم پیامی را از سازمان دریافت و با روش و شیوه های مناسب به مخاطب منتقل می کند. باید امین و باقدرت بوده و صداقت داشته باشد و پیام را بدون غل و غش و حذف و اضافه منتقل کند. اما شرایط سیاسی و اقتصادی کشور و دنیا به گونه است که ملاحظاتی را می طلبد و تذکر ها هم به ما بیشتر می شود. برخی از مجری ها این ملاحظات را قبول دارند و تمکین می کنند و برخی نمی کنند. کارمان هر روز سخت تر می شود باید مواظب باشیم به کسی توهینی نشود، اما حرفمان را هم با صداقت بزنیم.
این مجری در این زمینه اضافه کرد: مرحوم بهرام شفیع می گفت، دوربین تا شش ماه ظاهر مجری را نشان داده و بعد از شش ماه باطنش را هم نشان می دهد؛ بنابراین روی باطنتان کار کنید. ما اگر توقع داریم که مردم حرف ما را بشنوند و باور کنند خود ما هم باید باور داشته باشیم. من هم سعی کردم اول خودم عالم و عامل به حرف هایی که میزنم باشم و حرف هایم از دلم بربیاید که بر دل بنشیند. شغلمان جذابیت هایی هم دارد و یکنواخت نیست؛ با مهمان های جدید و اتفاقات و اندیشه های جدید سر و کار داریم و اینکه باید خودت را آماده کنی که انعطاف داشته باشی که این باعث جذابیت کار ما می شود.
امیراحمدی در ادامه با تشکر از مدیرانی که در این مدت از او حمایت کرده اند گفت: از سعه صدر آقای زین العابدین، مدیر شبکه یک تشکر می کنم من در شرایط روحی بدی بودم؛ چهار میلیون ریپورت به صفحه اینستاگرام من شده بود حدودا روزی هزار تلفن داشتم که باید جواب می دادم؛ البته پیام های خوبی هم دریافت کردم. آقای زین العابدین زنگ زدند و دلداری دادند و رهنمود داشتند. آقای شریعت پناه مدیر گروه اجتماعی شبکه یک و آقای رنجبران مدیر کل روابط عمومی سازمان هم حمایت کردند.
او شرایط خودش را به عنوان مجری صدا و سیما با این داستان توصیف کرد: روزی جنگل آتش گرفت؛ همه حیوانات فرار کردند. یک گنجشک با منقارش آب می آورد. گفتند گنجشک! ای ضعیف حجم! آتش خیلی بیشتر از توان تو است. گنجشک گفت من کاری را انجام می دهم که می توانم. می خواهم بگویم من در رسانه مثل همان گنجشک هستم که کاری را که می توانم انجام می دهم و شانه خالی نکرده ام. ما سرباز رسانه هستیم. به سهم خودم دوست دارم برای مردم کشورم کاری کنم.
امیراحمدی در خاتمه گفت: کتابی نوشته ام به نام اگر می خواهی از پوستت مراقبت کنی پوست بنداز. در یکی از فراز های این کتاب نوشته ام که زندگی خوب بازی کردن با کارت های بد است. اگر دست خوب باشد و همه چی بر وفق مراد باشد هنر نکرده ایم؛ اما اگر شرایط بر وفق مراد ما نبود و توانستیم خوب بازی کنیم و مدیریت کنیم، این خیلی مهم است. من به عنوان یک دانشجو و یادگیرنده که دائما برای بهبود تلاش می کند، در این جهت هستم و از خدا و مردم عزیز می خواهم دعا کنند در این جهت جا نزنم و درجا هم نزنم.
منبع: فراروگروه ساختمانی آبان: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت را از ما بخواهید.