موسیقی چگونه بر تجربه ما از بازی ها تاثیر می گذارد؟
به گزارش هدا بلاگ، هنگام بحث درباره بازی های مورد علاقه و بازی هایی که به تازگی منتشر شده اند، بازیکنان معمولا به سمت گرافیک خیره کننده، گیم پلی نوآورانه یا داستان های ساختارشکن متمایل می شوند. در واقع به ندرت پیش می آید که موسیقی متن یک بازی با دقت و توجه زیاد مورد بحث قرار گیرد.
این مایه تاسف است، زیرا یک موسیقی متن عالی می تواند یک بازی یا به طور خاص یک سکانس را را به چیزی فراموش نشدنی تبدیل کند. از طرفی موسیقی می تواند کاری کند که احساسات بازیکن تحریک شده و با آواتار ارتباط بیشتری برقرار کند.
ایجاد اتسمفر
بازی Assassins Creed IV: Black Flag یکی از نسخه های مجذوب کننده سری اساسینز کرید محسوب می شود. موسیقی متن فوق العاده حماسی برایان تایلر (Brian Tyler) به نظر می رسد که به طرز ماهرانه ای ساخته شده است تا بازیکن را به خوبی در نقش یک دزد دریایی قرار دهد. البته که در بازی هیچ یک از مسائل یک دزد دریایی در زندگی واقعی را نمی توان پیدا کرد. در واقع هیچ خطری برای دستگیر و حلق آویز شدن، غرق شدن در دریا یا بیدار شدن از خواب با گاز گرفتن انگشتان پا از طریق موش ها وجود ندارد.
در این بازی شما کاپیتان کشتی خود هستید، کاروان های اسپانیایی را به خاطر چیزهایی که دارند غارت می کنید و با ریش سیاه (Blackbeard) در کنارتان با نیروی دریایی بریتانیا مقابله می کنید. بلک فلگ اثری است که فانتزی بودن در نقش دزدان دریایی را که همه در دوران کودکی خود داشته اند، به حقیقت تبدیل می کند و موسیقی متن آن از همان لحظه ای که آن را اجرا می کنید، این واقعیت را با صدای بلند و واضح نشان می دهد.
برایان تایلر قطعا بر کار خود روی این بازی مسلط بوده است.. تمام آهنگ های بازی مملو از کمانچه ها، تارها و سازهای کوبه ای پرانرژی و بعضا غم انگیز هستند که بلافاصله تصاویری از دریانوردی در دریاهای آزاد و فیلم هایی مانند دزدان دریایی کارائیب را در فکر بازیکن تداعی می کند. شهرهای جزیره ای ناسائو و کینگستون در بازی با صدای عجیب و غریب باد و تار زنده می شوند و نبردهای کشتی ها با طبل های کوبنده و گیتارهای هیجان انگیز به صحنه های شگفت انگیز سینمایی تبدیل می شوند.
با این حال این موسیقی اصلی بلک فلگ است که واقعا حال و هوا و به طور کلی اتمسفر را تنظیم می کند و هرگز از قرار دادن بازیکنان در چکمه های دزد دریایی بدنام و فاسد یعنی ادوارد کنوی، اجتناب نمی کند. موسیقی متن اصلی بازی به آرامی با یک کمانچه بسیار مجذوب کننده آغاز می شود، اما به شگفت انگیزترین و پرشورترین سازهای کوبه ای که تا به حال شنیده اید، تبدیل می شود. این موسیقی مسیری پر از شادی و ماجراجویی و نوید جهانیی از ثروت است. در هر صورت امیدواریم که بازی ماجراجویی دزدان دریایی بعدی یوبی سافت، Skull and Bones، موسیقی خود را از کارهای برایان تایلر الهام بگیرد.
تحریک احساسات
تحریک احساسات چیزی است که موسیقی متن خوب با آن شناخته می شود. هرچند شخصیت هایی دوست داشتنی که پرداخت خوبی دارند و داستانی مجذوب کننده و به خوبی روایت شده، این احساسات را درون شما برمی انگیزند، اما این موسیقی پشت صحنه های عمیق است که ناخودآگاه قلب شما راجذب می کند. این می تواند مانند موسیقی نوستالژیک Stardew Valley، آرامش بخش باشد یا می تواند مانند موسیقی اصلی هیلو، حماسی، پیروزمندانه و نشاط آور باشد و بازیکن را برای مبارزه پیش رو تشویق می کند یا می تواند مانند موسیقی All Gone لست آو آس ویرانگر باشد!
All Gone همان اثری است که زمانی پخش می شود که (خطر اسپویل!) الی در پایان زمستان بازی، آدمخواری وحشتناک به نام دیوید را می کشد و جوئل برای نجات او از ساختمانی در حال سوختن تلاش می کند. با پخش این صحنه، تمام صداهای دیگر در محیط و صدای هق هق الی در کنار سخنان جوئل آغاز به محو شدن می کنند و تنها چیزی که به گوش می رسد، صدای این آهنگ است.
این موسیقی دلخراش و بسیار موثر است. شیوه ای که نت ها در این موسیقی پیچیده شده اند، ظاهرا قرار است که برای همیشه، ناامیدی و افسردگی را که جوئل و الی در آن لحظه احساس می کنند، بازتاب دهد. در ادامه این خوبی به فصل بعدی یعنی بهار منتهی می شود، جایی که می بینیم الی هنوز در حال رنج است و نمی تواند از همه چیزهایی که دیده و انجام داده است، رهایی یابد. این استفاده موثر از موسیقی در لست آو آس 2 با استفاده از آهنگ ها و تصاویری از گیتار الی برای نشان دادن مقدار رنج و بالغ شدن او به اوج خود رسیده است.
درگیر کردن بازیکن حتی پس از پایان بازی
با این حال، لازم نیست همه چیز اینقدر غم انگیز باشد. هرچند به یاد ماندنی ترین قطعات، آهنگ هایی هستند که حتی مدت ها پس از کنار گذاشتن دسته بازیکن را درگیر خود می کنند. در Monster Hunter: Rise، باس نهایی داستان مار ناروا است. مبارزه با او به نوعی آزمایشی است از همه چیزهایی که بازیکن با بیش از ده ها ساعت گشت و گذار در بازی و ساختن سلاح ها و زره های عالی برای این کار آموخته است.
حال در آخرین لحظه یعنی زمانی که مار بزرگ به اوج قدرت خود می رسد و درست زمانی که بازیکن به پایان منابع خود می رسد، موسیقی اصلی بازی یعنی Proof of a Hero، در میان هرج و مرج مبارزه جلب توجه می کند. در واقع فقط شنیدن آن موسیقی قهرمانانه پرهیاهو و نشاط آور کافی است تا هر کسی را برای تمرکز و پایان دادن به مبارزه انرژی دهد.
به طور مشابه، بازی Control نیز از موسیقی استفاده می کند تا به بازیکنان احساس قدرت بدهد. در حین کاوش در بازی، بازیکنان ممکن است با هزارتوی Ashtray روبرو شوند، اما متوجه شوند که هرچه تلاش می کنند، راهی برای عبور از آن وجود ندارد. دلیلش این است که برای دور زدن این هزارتوی عجیب و غریب، بازیکن باید آیتم خاصی داشته باشد. بعدها در ادامه بازی، با سرایداری مرموز و در عین حال مفید با نام Ahti روبرو خواهید شد که یک نوار کاست به بازیکن هدیه می دهد.
بدین ترتیب فوق العاده ترین و ساده ترین و هیجان انگیزترین مرحله کل بازی آغاز می شود، زیرا بازیکن هزارتوی Ashtray را با آهنگ Take Control طی می کند. این آهنگ هوی متال ترکیبی از گیتار الکتریک، دارم و اشعاری هیجان انگیز است که به بازیکن قدرت و روحیه زیادی برای نابود کردن دشمنان در بخش های مختلف این هزارتو می دهد. گفتنی است که این آهنگ به طور خاص با همکاری اعضای رمدی ساخته شده تا اطمینان حاصل شود که بخش های مختلف آن در زمان های مختلف بسته به اقدامات بازیکن پخش می شوند.
روایت داستان
در طرف دیگر بازی هایی وجود دارند که از موسیقی متن شان برای روایت ماهرانه داستان خود استفاده می کنند. بازی های سولزبورن معمولا این کار را به طرز فوق العاده انجام می دهند. چه کسی می تواند موسیقی هنگامی که از کنار مه در محل اولین شعله در دارک سولز رد شده و وارد منطقه ارباب سیندر می شود را فراموش کند. در اینجا در عوض شنیدن موسیقی های حماسی که در هنگام دیگر باس های بازی می شنوید، با یک ملودی غمگین پیانو روبرو خواهید شد. این موسیقی به خوبی با داستان در این برهه از بازی هماهنگ است.
در بلادبورن و هنگام رویارویی با لودویگ، موسیقی متن آغازین، طبیعت حیوانی او را بازتاب می کند. ویولن های گوش خراش همراه با ملودی پیانوی سنگین و صدای گروه هم سرایان، فضایی غم انگیز اما دیوانه وار ایجاد می کنند که به آرامی و در ادامه مبارزه شکل می گیرد. پس از آن، زمانی که بازیکن نوار سلامتی لودویگ را به نیمه می رساند، مطابق انتظار او تغییر می کند و از اینجا به بعد، موسیقی مبارزه حسی از جنون و ناامیدی را در بازیکن ایجاد می کند. جنونی که به نوعی از طریق چیزی بزرگ تر هدایت می شود. تلاش برای درک همه این ها در حالی که با یک موجود عجیب الخلقه و بزرگ مبارزه می کنید، برای درگیر کردن فکر هر فردی کافی است و تجربه ای است که هرگز فراموش نخواهید کرد.
جمع بندی
موسیقی کمک می کند تا بازی ها روح داشته باشند. یک موسیقی متن خوب می تواند ساده و در عین حال به طور شگفت انگیزی مؤثر باشد. موسیقی به گونه ای با احساسات ما بازی می کند که شاید چیز دیگری از عهده آن برنیاید. سپس خود را در اعماق ناخودآگاه ما دفن می کند و تنها کافی است که با شنیدن آن دوباره ی همه خاطرات مرتبط زنده شوند. برای اثبات این موضوع کافی است که به موسیقی بازی ها و حتی فیلم و سریال های مورد علاقه تان گوش دهید تا بار دیگر غرق در اتفاقات جهان آن ها شوید.
منبع: Goomba Stomp
منبع: دیجیکالا مگ