سوار بر لوکس ترین قطار سوئیس در سفری به منظره ها تماشایی

به گزارش هدا بلاگ، قطار گردشگری گلیشیر اکسپرس، آرام ترین قطار دنیا است؛ این قطار روی راه آهنی راه می پیماید که خود یکی از جاذبه های دیدنی سوئیس است.

سوار بر لوکس ترین قطار سوئیس در سفری به منظره ها تماشایی

جولیا ریکس، سفری هفت روزه را با قطار گلیشیر اکسپرس (Glacier Express) تجربه نموده است. آنچه در ادامه این مقاله از خبرنگاران می خواهید، توضیح تجربه او در این سفر است. قطار گلیشیر اکسپرس، اقامتگاه های کوهستانی سنت موریز (St Moritz) را به زرمات (Zermatt) متصل می نماید.

چشم اندازی از دامنه های تاریک کوه که همه جای آن لکه های سفید رنگ برف به چشم می خورد، تمام قاب پنجره سرتاسری قطار را پر نموده است و آسمان آن از پنجره سقفی به طور کامل قابل مشاهده است. در آسمان، ابرهایی به شکل تکه های پنبه به چشم می خورند که تمام وسعت آسمان را در بر گرفته اند و مانند یک پیست اسکی آسمانی تا نوک قله کشیده شده اند.

اکنون ساعت 9 صبح است و ما سوار قطار گردشگری گلیشیر اکسپرس هستیم. تازه از سنت موریتز حرکت نموده ایم و هشت ساعت دیگر به زرمات می رسیم. بلیطی که من تهیه نموده ام، متعلق به کلاس ممتاز قطار است و امیدوارم در این سفر، به نهایت آرامش دست بیابم. از مهماندار می خواهم کمی قهوه برایم بیاورد. روی صندلی خودم که کنار پنجره ای سخاوتمند واقع شده است، نشسته ام، پشتی آن را کمی به عقب هل داده ام تا راحت تر بنشینم. تا یادم نرفته بگویم که در این بخش از قطار (کلاس ممتاز) همه صندلی ها به نوعی در کنار پنجره تعبیه شده اند. تبلت و هدفونی که قطار در اختیار من قرار داده است را کنار دستم می گذارم تا سر موقع از آن ها استفاده کنم. تبلت شامل نقشه راه و همه اطلاعات مربوط به آن است و بعضی از موارد را به صورت صوتی هم اجرا می نماید تا بتوانید همان طور که به چشم انداز نگاه می کنید، به آن ها نیز گوش بدهید. می خواستم نهایت لذت را از سفر ریلی خودم ببرم.

پس از مدتی کوتاه به یک تونل رسیدیم؛ اولین تونل از 91 تونل و 291 پلی که در راه با آن ها برخورد می کنیم. با وارد شدن به تونل، به سرعت از زیر دریاچه های یخ زده گذشتیم تا از دره طویل انگادین (Engadin Valley) به منطقه البولا (Albula) برسیم و به راه آهنی بپیوندیم که در سال 1903 افتتاح شد و اکنون یکی از خطوط ریلی ثبت شده در لیست میراث دنیای یونسکو است: راه آهن ریشن در چشم اندازهای البولا / برنینا (Rhaetian Railway in the Albula / Bernina Landscapes)؛ نکته شاخص در این ریل قطار، شاهکارهای مهندسی به کار گرفته شده در آن است که خود تونل البولا نیز یکی از آن موارد به شمار می آید.

از دل چندین تونل، مارپیچ وار گذشتیم و دره ای را پشت سر گذاشتیم که نگاه به آن، ما را دچار سرگیجه می کرد. عقربه های قطب نمای طلایی که روی سقف کافه خصوصی ما در واگن قطار نصب شده بود، با بی قراری به دور خود می چرخیدند. مهماندار قطار بدون اینکه از او چیزی خواسته باشم، یک لیوان نوشیدنی را جلویم گرفت. همراه آن، یک ساندویچ کوچک حاوی گوشت گاو با پنیر خامه ای طعم دار بود. درست حدس زدید؛ البته که پنیر داخل ساندویچ، پنیر سوئیسی بود.

از میان منظره ها مختلفی گذشتیم؛ تلالو درخشان آب های یخ زده ای با سایه های نیلی رنگ که گویی از سرمای اواسط پاییز غافلگیر شده اند، درختان جنگلی در ردیف های منظم که انگار صف ایستاده اند، و روستاهایی با شیروانی های صورتی و کرمی رنگ و کلسیاهایی که مناره های سربه فلک کشیده شان مرتفع ترین سازه در هر روستا بود. قطار ما مانند یک مار قرمزرنگ در میان کوهپایه ها می خزید تا به پل راه آهن لندواسر (Landwasser viaduct) برسد؛ پلی منحنی شکل و ظریف با قوس های باریکی که ارتفاع آن ها به 65 متر بالاتر از سطح دره نیز می رسد. پس از پشت سر گذاشتن این پل، به داخل تونلی خزیدیم که به طور کامل درون یک سنگ تراشیده شده بود.

برای ناهار، ماهی قزل آلای دودی به همراه سالاد چغندر و کمی نوشیدنی خوردم. سوئیسی بودند؟ البته که همه آن ها مخصوص سوئیس بودند. تناسب ظریفی که بین یک وعده غذایی تشکیل شده از ماهی، برف و یخ وجود دارد، هر فردی را لحظه ای به یاد آب می اندازد و جالب است که بدانید که در همان لحظه، ما در حال حرکت در امتداد سواحل رودخانه وردراین (Vorderrhein) بودیم. برج های باستانی و قلعه های کهنی که مانند لانه عقاب روی صخره ها جا خوش نموده بودند، در تمام طول مسیر به چشم می خوردند. خیلی زود به نقطه ای رسیدیم که از هیجان دیدن آن، صورت هامان را به پنجره چسباندیم: تنگه راین که به گرند کنیون سوئیس (Rhine Gorge or Switzerlands Grand Canyon) معروف است. این تنگه، شامل صخره ای خاکستری رنگ به طول 9 مایل و ارتفاع 335 متر و پوشیده از درخت های کاج مخروطی شکل و نوک تیز است.

استیک فیله به همراه پوره سیب زمینی و نوشیدنی. این هم بخش دیگری از غذای ما بود. بدون وقت کشی می رویم سراغ اصل موضوع: چای گل سپیدگوهر. این گل از تیره کاسنیان و نماد کوهستان آلپ است که به نام قدیفه هم شناخته می گردد. غذاهایی که در این قطار آماده می شوند، همگی غذاهایی باکیفیت و پنج ستاره هستند که همراه همه آن ها نوعی نوشیدنی محلی سرو می گردد. چای سپیدگوهر هم از این قضیه مستثنی نیست.

همه چیز مانند آن بود که گویی عصر دیگری از سفر آغاز شده است. در حقیقت، احساس می کردم سفری را در زمان آغاز نموده ام. البته سفری که بعضی از نقاط ضعف زمانه مانند پریز برق برای شارژ گوشی همراه و اینترنت وای فای را همچنان با خود دارد. سفر با قطار تجربه ای متصاد با سفر هوایی است. در سفر ریلی می توان به وضوح دیدن کرد که قطار به کدام سمت می رود، می توان شاهد تغییرهای پشت سر هم در طبیعت اطراف بود و در عین حال، استراحت کرد.

من با استفاده از قطارهای یورواستار به بروکسل رفتم و سپس، از کلن بازدید کردم. در آنجا بزرگ ترین کلیسای جامع گوتیک اروپا را از نزدیک دیدم. کلیسای جامع کلن (Cologne Cathedral) یکی از آسمان خراش های ثبت شده در لیست میراث دنیای یونسکو است و درست در کنار ایستگاه قطار این شهر واقع شده است.

راهم را در امتداد دره راین به سمت جنوب ادامه دادم و به وسیله ایستگاه بازل، وارد سوئیس شدم. خیلی زود، کوهستان ها آغاز شدند. سفر من به سنت موریتز در تاریکی شب به انتها رسید؛ اما منظره ها کوهستانی زیادی در این بخش از رشته کوه آلپ وجود داشت که پیش رویم قرار داشتند.

احساس من مبنی بر برگشتن به دوران طلایی سفرهای ریلی به محض رسیدن به هتل والدهاوس (Waldhaus SILS) دو چندان شد. این هتل که در ساختمانی مانند یک قلعه قدیمی و به سبک آرنوو بنا و آراسته شده، مشرف به روستای سیلس ماریا (SILS Maria) است؛ روستایی پر از سکون و آرامش که در فاصله 6 مایلی سنت موریتز واقع شده است. هتل والدهاوس در سال 1908 افتتاح شد و هنوز نیز با همان مدیران سابق که خود را ملزم به خوشامدگویی به تک تک مهمانان می دانند، مشغول به کار است. در سالن بزرگ و دلنشینی که چای سرو می گردد، آتش روشن نموده اند و هیچ موبایلی در آن اطراف دیده نمی شد.

صبح روز بعد، سوار خط قطار برنینا اکسپرس (Bernina Express) شدم که از سنت موریتز به تیرانو در ایتالیا می رفت. واگنی که برای آن بلیط تهیه نموده بودم، واگنی با پنجره های 360 درجه بود و این میسر ادامه همان راه آهنی محسوب می گردد که یونسکو آن را به رسمیت شناخته است.

یکی از مزیت های مهم واگن های فرست کلاس خلوت آن است که می توان به راحتی از یک صندلی به صندلی دیگری در جهت مخالف رفت و به این ترتیب، همه یخچال های پوشیده از برف، قندیل های یخی بزرگ، روستاهای در خور تصویر و ایستگاه های سنگی کوچک را در ارتفاع 2225 متری پشت سر گذاشتیم و به تدریج از کوه ها پایین رفتیم تا به روستاهای نسبتا معتدل ایتالیا برسیم.

اگر یک اسکی باز یا کوهنورد حرفه ای نباشید، قطارهای گردشگری در منطقه ها کوهستانی برترین راه برای لذت بردن از چشم اندازهای برفی هستند و اگر تبحر کافی در اسکی و کوهنوردی دارید، این قطارها اتفاقا روشی ایده آل برای استراحت و لختی آسودن در طبیعتی است که همواره شما را به هیجان وامی دارد. کوه های آلپ، منطقه ای عالی و باشکوه برای اسکی، اسکیت بوردینگ، سورتمه رانی و پیاده روی روی دریاچه های یخ زده است. حتی تابستان ها نیز فعالیت های مختلفی مانند انواع قایق رانی، دوچرخه سواری و پیاده روی در مسیرهای سرسبز نیز امکان پذیر است.

کمی از وقتم را صرف پیاده روی در جنگل با استفاده از کفش مخصوص برف نوردی کردم. با همراهی هدایت به نام روئدی در نزدیک غروب در میان درختان راه رفتیم و جای پای خودمان را روی برف های به یادگار گذاشتیم. ما در مسیری پا جای پای خرس ها و گوزن ها و روباه ها می گذاشتیم که راهی ثبت شده و ایمن در برابر ریزش بهمن بود.

به ایستگاه سنت موریتز برگشتم و در آنجا، به وسیله یک دربان اختصاصی مورد استقبال قرار گرفتم. فرش قرمزی پهن شده بود که تا گلیشیر اکسپرس ادامه می یافت. این قطار در حقیقت آرام ترین قطار سریع السیر دنیا است و البته، هیچ کدام از مسافران آن شکایتی در این مورد ندارد. قطار بار دیگر آغاز به بالا رفتن از ارتفاع کرد. آنچه که اطراف مان را احاطه نموده بود لحظه به لحظه خیره کننده تر می شد.

از میان بقایای بهمنی که شب های گذشته ریزش نموده و امروز صبح از روز راه آهن کنار زده شده بودند، عبور کردیم و در ارتفاع 2033 متری قرار گرفتیم. به مرتفع ترین نقطه در طول سفر خود رسیدیم.

اینجا، منطقه کوهستانی ناتشن در گذرگاه اوبرالپ (Oberalp Pass) است که مدتی کوتاه در آن توقف می کنیم تا در میان اهرامی به سفیدی مروارید، راه های پرپیچ وخم پوشیده از یخچال های طبیعی و چشم اندازی نقره ای رنگ از کوه هایی که با وجود برف های سنگین همچنان راسخ ایستاده اند، کمی نفس تازه کنیم.

راه را که به سمت پایین ادامه دادیم، با صحنه ای کاملا متفاوت روبرو شدیم؛ گلوگاهی با سنگ های تیره. به بالا و به برآمدگی های مرعوب کننده ای خیره شدیم و به سرعت چشم ها را گرداندیم و پایین را نگاه کردیم؛ به قدری از زمین فاصله داشتیم که رودخانه دیده نمی شد. دره وسیع تر و شلوغ تر می شد تا اینکه به ماترهورن (Matterhorn) رسیدیم. در مقابل قله های اطراف خیلی بزرگ نبود؛ اما از نظر شکل و دندانه های تیز آن متفاوت از دیگران بود. از این چشم انداز هم گذشتیم و اکنون راه ایستگاه زرمات را در پیش گرفتیم.

اما اینجا آخر سفر ما با قطار گردشگری نبود. پس از گذراندن یک شب راحت در هتل پنج ستاره سروو (Cervo) که اقامتگاهی لوکس، دنج با خدماتی عالی بود، به دیدن ماترهورن رفتیم. همچنان که خورشید به سمت وسط آسمان پیش می رفت، هوا بهتر و بهتر می شد. برای دیدن ماترهورن به سمت راه آهن کوهستانی گورنرگرات (Gornergrat cogwheel railway) رفتم. ایستگاه راه آهن در سال 1898 افتتاح شده است. این قطار در عرض یک چشم به هم زدن حدود 1468 متر را بالا رفت و به مرتفع ترین ایستگاه فضای باز اروپا در ارتفاع 3088 متری رسید. به پشت سرم و به دره ای نگاه کردم که من را به زرمات رسانده بود و از دیدن کایت های قرمز رنگ پارچه ای که در آسمان آن در حال پرواز بودند، متعجب شدم. یک پاراگلایدر به آرامی و با حرکتی حساب شده دور خود چرخید تا به زمین رسید. اهالی روستا مشغول برف بازی بودند و یک جفت بز کوهی روی نوک یه صخره در پی غذا می گشتند. هماطور که اسکی بازها از پیست به سمت پایین سر می خوردند، به سکوی دیدنیی نگاه کردم که در ارتفاع 3,078 متری نصب شده بود و از آن بالا می شد دید 360 درجه ای از ماترهورن و 28 کوه 4000 متری اطراف داشت.

سفر ریلی هیجان انگیز من در اوج خود به انتهایی بسیار خیره کننده رسیده بود. از اینجا به بعد، فقط سراشیبی بود. دفعه بعد حتما چوب اسکی هایم را با خودم خواهم آورد.

منبع: کجارو / The Daily Telegraph
انتشار: 1 دی 1403 بروزرسانی: 1 دی 1403 گردآورنده: hodablog.ir شناسه مطلب: 3813

به "سوار بر لوکس ترین قطار سوئیس در سفری به منظره ها تماشایی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سوار بر لوکس ترین قطار سوئیس در سفری به منظره ها تماشایی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید